سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۳:۴۸

نقد فیلم| بحرانی که حل نشده باقی می‌ماند

فیلم «روی علف‌های خشک» (About Dry Grasses) جدیدترین اثر این کارگردان خوش‌نام ترک (۱۹ می ۲۰۲۳) در هفتادوششمین دوره از جشنواره کن اکران شد.

نقد فیلم| بحرانی که حل نشده باقی می‌ماند

منوچهر دین پرست در نقد فیلم «روی علف‌های خشک» از سینمای ترکیه در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: سینمای «نوری بیلگه جیلان»در ترکیه، توانسته میان مخاطبان جا باز کند و حامیان جدی برای خود دست و پا کند.

او از جمله فیلمسازانی است که در آن، زندگی روزمره انسان‌های دور افتاده از مدرنیته، گرفتار در باتلاق تکرار و روزمرّگی‌ها را به مخاطب عرضه می‌کند. او توانسته روابط پیچیده و گاه مضحک انسان ها را دستمایه قصه خود قرار دهد تا برای مخاطبان وضعیت بحرانی انسان را به تصویر کشد.

فیلم «روی علف‌های خشک» (About Dry Grasses) جدیدترین اثر این کارگردان خوش‌نام ترک (۱۹ می ۲۰۲۳) در هفتادوششمین دوره از جشنواره‌ کن اکران شد.

این بار چندم است که جیلان در جشنوارۀ‌ کن حضور پیدا می‌کند و پیش از این در سال ۲۰۰۲ برای فیلم «اوزاک» (Uzak) برندۀ‌ جایزۀ‌ بزرگ هیأت داوران در سال ۲۰۰۸ برای فیلم «سه میمون» (Three Monkeys) جایزه‌ بهترین کارگردانی، در سال ۲۰۱۱ برای فیلم«روزی روزگاری در آناتولی» (Once Upon a Time in Anatolia) جایزه‌ بزرگ هیأت داوران و در سال ۲۰۱۴ برای فیلم «خواب زمستانی» (Winter Sleep) برنده‌ نخل طلا شده بود.

اکنون او توانسته دهمین فیلم خود را با قصه ای جدید و جذاب ارائه کند. فیلم «روی علف‌های خشک»، داستان یک معلم به نام سامت (با بازی دنیز جلیل‌اغلو) را روایت می‌کند که درگیر حواشی و مشکلاتی در محل کارش می‌شود. مشکلاتی که مربوط به رابطه‌ او با شاگردانش و به خصوص یکی از آنها به نام سویم (با بازی ایچه باگچی) است. او به انحطاط اخلاقی محکوم می‌شود و همین موضوع و درگیری‌اش با مدیر مدرسه، تمام رفتار و زندگی شخصی او را زیر سؤال می‌برد. 

جیلان در تلاش است تا در اغلب فیلم های خود و به خصوص همین فیلم آخر، تنهایی و از خود بیگانگی و رویارویی انسان ها را تعریف کند. فیلم «روی علف‌های خشک» دراماتیک و واقع گرایی است که مخاطب را درگیر خیال بافی نمی کند، اما بی گمان او را در وضعیت قضاوت اخلاقی پیچیده و گوناگونی قرار می دهد. تعلیق هایی که جیلان در فیلم هایش ایجاد می کند، ذهن مخاطب را چنان درگیر داستان فیلم می کند که او به انحراف کشیده نشود.

فیلم «روی علف‌های خشک»، مختصاتی از طبیعت و انسان است. جیلان چنان دوربین را در دل طبیعت قرار داده که گویی داستان فیلم بدون طبیعت، اصلاً قوام نمی یافت. البته جیلان در دیگر فیلم هایش نیز از طبیعت و به خصوص هوای سرد و برفی ترکیه بسیار بهره برده و توانسته فضایی جذاب ایجاد کند.

جیلان تلاش دارد از دل روزمرّگی‌ها عدم درک متقابل و عدم تفاهم‌ها در روابط انسانی را نشان دهد که آتش این تنش‌ها را حتی سرمای زمستانی فیلم هم نمی‌تواند بکاهد.

شاید بتوان مهمترین محور و خط اصلی فیلم های جیلان و به خصوص فیلم «روی علف‌های خشک» را عدم توسعه فردی و رشد اخلاقی را دانست که در شخصیت‌های دورافتاده از مدرنیته و هم شخصیت‌های مدرن فیلم می‌توان دید. شخصیت‌هایی که از اضطراب دائمی رنج می‌برند.

تنش‌هایی که به‌وسیله آن، ما به لایه‌های تاریک شخصیت‌ها نزدیک می‌شویم و برحسب موقعیت‌های تنش‌زا،اثرات آن را روی انسان‌ها که نه وجهه استعلایی و نه متعالی دارند بلکه مملوو از پلیدی و پلشتی و حقارت‌اند، ببینیم.

جیلان به وضوح و آشکارگی تمام، فقدان روابط انسانی را در دوزخ اخلاقی قرار داده که از بطن آن پلشتی انسان ها را در موقعیت ها نشان می دهد. او کارگردانی است که فیلم را در اختیار موقعیت هستی  شناسانه نابی قرار می دهد که اساساً فیلم است که خود را آشکار می کند و کارگردان به مثابه موتور محرکه فیلم، گویی در آستان ایستاده و شخصیت ها همچون مهره های شطرنج حرکت می کنند. 

اگرچه در فیلم «روی علف‌های خشک» ما با معلمی که در مدرسه‌ در کلاس هنر در روستایی واقع در آناتولی مشغول تدریس است آشنا می شویم، اما نقطه بحرانی فیلم این است که معلم از همه‌جا بی‌خبر به آزار جنسی یکی از شاگردانش محکوم می‌شود. او برای رفع اتهام تلاش جدی می کند، اما جای جای فیلم فقط بر این نکته تمرکز ندارد بلکه کارگردان سعی می کند روابط پیچیده معلم با دانش آموزانش و به خصوص یکی از  آنها را به خوبی نشان دهد. 

معلم عاشق یکی از شاگردان زیبایش به نام سویم (با بازی ایچه باگچی) می‌شود. این به وضوح نوعی تأیید برای شایعه‌ای است که سامت با آن مواجه شده که به تدریج جنبه‌ شریر، خودکامه و انتقام‌جویانه‌اش آشکار می‌شود. چیزی که در رابطه‌ او با نورای (با بازی مروه دیزدار)، معلمی که پای خود را در یک حمله‌ تروریستی از دست داده نیز پیداست. 

جیلان استاد به تصویر کشیدن لحظات ناب انسانی است که چگونه انسانی عاق به دیوانه و عاشقی سر به راه تبدیل می شود. او به خوبی نشان می دهد که چگونه انسانها موقعیت ها و چارچوب های زندگی را در هم می شکنند تا انکشاف جدیدی از حقیقت به دست بیاورند. اگرچه جیلان در فیلم هایش فقط به این روابط نمی پردازد بلکه سعی دارد وضعیت اقتصادی و سیاسی کشورش را که به نوعی درگیر چالش  ها و جدال هاست را نیز نشان دهد.

 او از دختری استفاده می کند که در یک عملیات بمب گذاری پایش را از دست داده و اینک در شهری دور با معلمی رابطه ای را آغاز می کند که بدنش به مثابه پرچمی برای وضعیت بحران زدۀ سیاسی به اهتزاز درآمده است. او این شخصیت را قهرمان فیلم نشان نمی دهد، بلکه او هم فردی از افراد جامعه است که همه درگیر آن هستند. 

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب